کد مطلب:134731 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:274

سیاست مالی - اداری عثمان
عثمان وقتی به خلافت رسید، سیاست مالی اش چنان بود كه مسلمانان قبل از او چنین سیاستی را به یاد نداشتند. وی شروع كرد به بخششهای زیاد به خاندان و اقوام و بزرگران قریش و بویژه برخی از اعضای شورا. اگر این بخششها از ثروت شخصی اش بود، اعتراض كسی را بر نمی انگیخت ولی این پولها همه از بیت المال بود كه همه ی مسلمانان در آن سهیم بودند. كارگزاران عثمان در جای جای دولت خلافت، شیوه ی او در مدینه را اعمال می كردند. آنها نیز به بیت المال منطقه ای روی آورده بودند و به خاندان و یاران و نزدیكان خود از بیت المال می بخشیدند. [1] .

عثمان به اقدامی مالی دست زد كه به واسطه ی آن طبقه ثروتمند را به وجود آورد؛ طبقه ای كه با بخششهای خود فعالیت اقتصادی آنها را رونق بخشید و به قدرت گرفتن و رشد ثروتهای آن فرصت داد. ساز و كار این امر آن بود كه پیشنهاد كرد تا مردم غنیمت جنگی خود را به هر جا كه زندگی می كنند، انتقال دهند. مثلا كسی كه در عراق یا شام یا مصر زمینی داد می تواند به كسی بفروشد كه زمینی در حجاز یا دیگر مناطق دارد. ثروتمندان به استفاده از


این اقدام، شتاب كردند و با پولهای ذخیره شده ی شان، زمینهایی را در سرزمینهای فتح شده خریداری كردند و با زمین شان در حجاز، زمینهایی را در سرزمینهای فتح شده معاوضه نمودند و بردگان و غیر برده را برای كار و بهره وری در آن جلب كردند. بدین ترتیب این ثروتها رشد فزاینده ای یافتند و این طبقه ی مشتاق به حكومت و قدرت، قدرت بیشتری كسب كردند.

مسعودی و دیگران نمونه ای ازاین ثروتهای فراوان آن روزگار را چنین توصیف كرده اند:

«ثروت زبیر به پنجاه هزار دینار و هزار اسب و هزار برده و زمین و آبادی در بصره، كوفه، مصر و اسكندریه می رسید. در آمد طلحة بن عبیدالله در عراق هر روز، هزار دینار بود؛ به روایتی بیش از این هم بود؛ به روایتی بیش زااین هم بود؛ در منطقه ی (شراة) بیش از این بوده است.

در آغل [2] عبدالرحمن بن عوف، صد اسب، هزار شتر و ده هزار گوسفند بود؛ یك چهارم از یك هشتم ثروت او بعد از مرگش هشتاد و چهار هزار دینار بوده است.

وقتی زید بن ثابت از دنیا رفت، طلا و نقره ای به ارث گذاشت كه به وسیله تبر شكسته نمی شد؛ این غیر از ثروت و زمینی بود كه ارزش آن، صد هزار دینار بوده است. یعلی بن منیه وقتی از دنیا رفت پانصد هزار دینار از خود به جای گذاشت و بدهی و اثاث منزل او به ارزش سیصد هزار دینار می رسید. اما خود عثمان روز مرگش، صد و پنجاه هزار دینار و یك میلیون درهم نزد خزانه دارش بوده است؛ ارزش زمینهای وی در منطقه «القری» و «حنین» به صد هزار دینار می رسید و اسب و شتر فراوانی به جای گذاشت.

مسعودی در ادامه می گوید:

«این مطلبی است كه ذكر آن طولانی است و توصیف آن درباره ی كسانی كه صاحبان ثروت روزگار عثمان بودند، فراوان است». [3] .

در كنار این طبقه ی ثروتمند، طبقه ی فقیر و تهیدستی بودند كه صاحب هیچ زمین و ثروتی نبوده اند، آنها از بخششهای آن چنانی هم بهره مند نبوده اند. اینها همان طبقه ی سربازان و


جنگجویان و وابستگان آنها بودند. این طبقه به واسطه ی انحصار طلبی عثمان و كارگزاران وی در گرفتن غنیمتهای جنگی برای خود و نزدیكان خود و محروم ساختن جنگجویان، شكل گرفت. آنها مدعی بودند كه غنایم از آن خداوند است و جنگجو تنها اندكی پاداش دارد كه به او داده می شود. [4] .

اما باغ و كشتزارهای عراق، بنا به تعبیر سعید به عاص والی عثمان در كوفه «باغ قریش بود؛ اگر بخواهیم از آن برمی گیریم و اگر بخواهیم رهایش می سازیم» [5] .

«نیازمان را از این غنایم برمی گیریم، هر چند علی رغم میل مردم باشد» [6] .

روزگار و حوادث از پی هم می گذشتند و شكاف بین دو طبقه روز به روز بیشتر میشد. هم زمان كه طبقه ی اشراف ثروتمند، ثروتمندتر و قدرتمندتر می شدند و غرق لهو و لعب و خوشگذرانی، تا جایی كه خلیفه زادگان هم به خوشگذرانی حرام روی آورده بودند، [7] .

طبقه ی دیگر فقیرتر می شدند و و احساس فقر بیشتری می نمودند.

مسلمانان به وقت زیادی نیاز نداشتند تا برای آنها روشن شود كه وقتی با عثمان بیعت كردند، قدرت عملی مسلمانان را به خاندان و خویشاوندان و نزدیكان بنی امیه و خاندان ابو معیط سپردند. به زودی مشخص شد كه عثمان نقابی بود كه امویان در پشت ان كمین كرده بودند. و چه زود حوادث این مطلب را ثابت كرد. چون عثمان پستهای بزرگ و مهم خلافت یعنی بصره، كوفه، شام، و مصر را به خویشاوندان نزدیكش سپرد. این چهار پست و همان پستهایی با موقعیت برجسته در جنگ، اقتصاد و جامعه بوده اند. مركز ثروت و كشاورزی دولت خلافت بودند كه مال و ثروت از آن جا آورده می شد. در ضمن مركز تجمع سربازان مسلمانان بود كه از جای جای حكومت می آمدند و مركز عملیات پیروزی بزرگی بود كه همچنان در اوج بود. جز این استانها بعضی اماكن جایگاه و نقش درجه ی دوم داشتند،


بقیه چندان مورد توجه و عنایت نبودند.

عثمان، پسر دایی اش یعنی عبدالله بن عامر بن كریز را كه بیست و پنج سال داشت به فرمانداری بصره گماشت و برادرش ولید بن عقبة بن أبی معیط را بر كوفه و سپس زیر فشار افكار عمومی، بعد از اثبات شراب خواری و پرده دری، وی را عزل نمود و سعید بن عاص را به جای وی گمارد. معاویه، عامل عمر در دمشق و اردن بود كه عثمان حكومت حمص، فلسطین و الجزیره را ضمیمه ی آن كرد. بدین ترتیب اسباب و عوامل قدرت او را تا بالاترین حد ممكن گسترش داد. برادر ناتنی اش، عبدالله بن سعد بن أبی سرح را به فرمانداری مصر گماشت. تمام این والیان از نزدیكان عثمان بوده اند و رفتار دینی یا مدیریتی آنها و یا در هر دو جنبه رد شهرها با توده ی مردم، پسندیده و قابل قبول نبوده است. اینها همگی از قریش بوده اند و در اقدامات خود، حس قبیله گرایی و تعصب نسبت به غیر قریش را پنهان نمی كردند. در كوفه، سعید بن عاص ستم می كرد و با تعصب نسبت به قریش می گفت:

«باغها و كشتزارها، باغ و بستان قریش است؛ آن چه را بخواهیم برمی گیریم و آن چه را بخواهیم رهایش می سازیم».

وقتی مسلمانان غیر قریش به او اعتراض كردند، آنها را به شام تبعید نمود. معاویه با آنها در باب فضیلت و برتری قریش بر دیگر مسلمانان به بحث پرداخت و وقتی سخن او را نپذیرفتند، آنها را به الجزیره تبعید كرد. حاكم آن جا عبدالله بن خالد بن ولید مخزومی دست نشانده ی معاویه بود و او هم با خوار ساختن و حقارت آنها، برتری قریش را برای آنها اظهار نمود. در مصر، عبدالله بن سعد در گرفتن مالیات به ظلم و ستم پرداخت و تعصب نسبت به قریش را به حدی اظهار كرد كه مسلمانان غیر قریش را تحریك نمود و آنها را واداشت تا نزد عثمان شكایت برند. وقتی عثمان هم به او دستور داد تا دست از این وضع بردارد، شاهدان را شكنجه نمود و مردی از گواهان را به حدی كتك زد تا كشته شد.

حاكمان عثمان از كسانی نبوده اند كه در دین وجهاد در اسلام سابقه ای داشته باشند بلكه در دینداری شان هم شك می شد؛ حتی در بین آنها كسانی بودند كه به اهل فسق و ضعف در دینداری مشهور بودند. در میان آنها عبدالله بن سعد بود كه در آزار رساندن


تمسخر به پیامبر (ص) حد افراط را پیمود و در استهزاء به قرآن تا حدی پیش رفت كه قرآن حكم به كفر او داد. ولید بن عقبه از كسانی بود كه در فسق و فجور شهرتی به هم زده بود و در قرآن هم درباره ی فسق او آیه ای آمده است.

مسلمانان - چه سرشناسان و چه توده ی مردم - درباره ی این حاكمان خویشاوند عثمان به او مراجعه می كردند و بر كناری شان را از او می خواستند. عثمان هم جز از سر بی میلی به شكایت آنها توجهی نمی نمود.

سیاستی كه عثمان در استانها در پیش گرفت، بر او شوریدند و در روزگار وی حركت عمومی خشم مسلمانان به راه افتاد. این تنها به خاطر تعصب قبیله ای كه او و حاكمان او اعمال می كردند، بوده است.

خشم مسلمانان و مسلمانان غیر عرب به خاطر توهین و ظلمی كه از جانب كارگزاران او اعمالی می شد، علیه او برانگیخته شد.

خشم صحابه هم برانگیخته شد، چون او ولی امر مسلمانان و امین دارایی شان بود و این عاملان قریش كه برای دین ارزشی قائل نبوده اند و به آن بها نمی دادند و به ظلم می پرداختند ولی عثمان مانع شان نمی گشت.

خشم انصار نیز علیه او برانگیخته شد، چون آنها از حاكمیت كه به آنها وعده ی همكاری داده شده بود، محروم ماندند، انصار آن روزی را كه شمشیرها و كشته ها و اموالشان را كه موجب به قدرت رسیدن قریش شده بود، هرگز فراموش نكرده بودند.

بالاخره خشم جوانان قریش و علاقه مندان به حكومت در میان اعضای شورا را نیز برانگیخت، چون آنها هم فراموش شده بودند و هیچ پستی نگرفته بودند.


[1] مسعودي، مروج الذهب، ج 2، ص 341، بلاذري، أنساب الاشراف، ج 5، ص 25 تا 28 و 48 و 52.

[2] محل نگاهداري حيوانات و چهارپايان.

[3] مسعودي، مروج الذهب، ج 2، ص 341 تا 343.

[4] حسن ابراهيم حسن، تاريخ الاسلام، ج 1، ص 358.

[5] مسعودي، مروج الذهب، ج 2، ص 346.

[6] ابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغه، ج 3، ص 49.

[7] عثمان كه ثروت فراواني داشت و پسرش وليد كه اهل شرابخواري و عشرت بود سرانجام به قتل رسيدند مروج الذهب، ج 2، ص 341 و المعارف، ابن قتيبه، دارالكتب، 1960، ص 202.